آنقـدر کـوچـک بـودی کـه در قلبـم جـا میشـدی . . .
حـالـا کـه نیسـتـی ، اینقـدر بـزرگـی کـه تمـام دنیـا خـالـی اسـت . . !
آنقـدر کـوچـک بـودی کـه در قلبـم جـا میشـدی . . .
حـالـا کـه نیسـتـی ، اینقـدر بـزرگـی کـه تمـام دنیـا خـالـی اسـت . . !
ﺍﮔﺮ ﺗـــﻮ ﺑﺎﺷــﯽ . . .
ﺣﺘــﯽ ﺍﮔﺮ ﭘﺮﻧﺴــﺲ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺑﺎﺷــﻢ
ﺣﺘــﯽ ﺍﮔﺮ ﯾﮑﯽ ﯾﻪ ﺩﻭﻧــﻪ ﺑﺎﺷــﻢ
ﻗﻮﻝ ﻣﯿــﺪﻡ ﺑﻪ ﻋﺸــﻘﺖ ﺻﺒــﺤﺎ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﺗــﻮ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﻢ... !
ﻭﺍﺳــﺖ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻣﯿــﺰ ﺻﺒﺤﻮﻧــﻪ ﺭﻭ ﺑﭽﯿﻨﻢ ...
ﻭﺍﺳـﺖ ﺑﺎ ﻋﺸــﻖ ﻗﺮﻣﻪ ﺳﺒــﺰﯼ ﺑﭙﺰﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺑــﻮﯼ ﭘﯿﺎﺯ ﻓــﺮﺍﺭ ﻧﮑﻨﻢ ...
ﻗــﻮﻝ ﻣﯿـﺪﻡ ﺷﺒﺎ ﻭﺍﺳﺖ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺑﻤﻮﻧـﻢ ﺗﺎ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺳـﺮ ﮐﺎﺭ ﺑﯿﺎﯼ ﻭ ﺑﺎﻫـﺎﺕ ﺷـﺎﻡ ﺑﺨﻮﺭﻡ ...
ﻗــﻮﻝ ﻣــﯿﺪﻡ ﺍﺟــﺎﺯﻩ ﻧﺪﻡ ﺗﻨــﻬﺎ ﺑﻤﻮﻧــﯽ ....
ﺣﺘــﯽ ﺍﮔﻪ ﻣــﺜﻞ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺳــﺘﺎﻣﻮ ﺑﺎ ﺍﺗــﻮ ﻣﯿﺴﻮﺯﻭﻧﻢ
ﺑــﺎﺯﻡ ﺧــﻮﺩﻡ ﻭﺍﺳﺖ ﭘﯿﺮﻫﻨــﺘﻮ ﺍﺗﻮ ﻣﯿﺰﻧﻢ...
ﻗــﻮﻝ ﻣﯿﺪﻡ ﺑﻪ ﻋﺸــﻘﺖ ﺑﺮﻡ ﮐﻼﺱ ﺷــﯿﺮﯾﻨﯽ ﭘﺰﯼ ﻭ ﺩﺳــﺮ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻼﻗﺘــﻮ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿــﺮﻡ ...
ﻭ ﻭﺍﺳــﺖ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻨـﻤــﻮ ﻣﻮﻗــﻊ ﮐﻪ ﻣﯿﺨــﻮﺭﯼ ﺑﺎ ﻋﺸــﻖ ﻧﯿــﮕﺎﺕ ﮐﻨــﻢ . .
ﺍﮔــﻪ ﺗﻮ ﺑﺎﺷــﯽ . . .
ﺩﻩ ﺳﺎﻝ ﺩﯾﮕــﻪ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﺍﻻﻥ ﮔﺎﻫــﯽ ﺳﻮﺭﭘﺮﺍﯾﺰﺕ ﻣﯿﮑﻨــﻢ ﻭ ﭘﺎﮐــﺖ ﮐﺎﺩﻭﺗﻮ ﺧــﻮﺩﻡ ﺗﺰﺋﯿﻦ ﻣﯿﮑﻨــﻢ . . .
ﻓﻘــﻂ ﺗــﻮ ﺑــﺎﺵ .
منبع:98لاو
تخت برای اتفاق های عاشقانه کوچک است
من بوسه ای را می شناسم
که باید به خیابان رفت
و آن را از دنج ترین کنج کوچه ها دزدید
شهر برای اتفاق های عاشقانه کوچک است
من دریایی را می شناسم
که عمقش به اندازه ی جیب های ماست
من فکر می کنم دنیا برای اتفاق های عاشقانه کوچک است.
عــاشـقــانــه ی خــاص...
مـثــلـا وقـتـی آسـمـون اَبــری بـاشـه و بــارون نـَـم نَـم بـیـاد...
جــلـو پـنـجـره واسـتـادی از پــشـت بغـلـت مـیـکـنـم...
یـواش تـو گـوشـت مـیـگـم خـوشـبـحـال مـن...
سـرتـو بـرمـیـگـردونـی بـا تـعـجـب نـیگــام مـیـکـنـیمـیـگـی چـطـور؟؟
مـیـگم...
اسـمـون دل مـن چــه ابـری بـاشـه چــه صــاف...
مــاه مـن هـمـیـشـه پـیـشـمـه...
ی چـشـمـک مـیـزنم و بــاز دوبــاره خـنــده هــای جــادویــی تــو و...
دل بــی صــاحــاب مــن...
مـاه گـل سـرت
خـورشیـد سینـه ریـزت
دو ستـاره گـوشواره هـایـت ...
عـاشقـم و از جیـب خـلیفـه می بـخشم !
قـول دادم
هنگـام شنیـدن نـام تـو بـا وقـار بـاشم
خـواهش می کنـم از قـول و قـرارهـای گـذشتـه آزادم کـن
چـون هـر وقـت نـام تـو را شنیـدم ...
مثـل پیـامبـران صبـور بـودم تـا فـریـاد نـزنـم !
حتماً برات اتفاق افتاده...
گاهی فقط بوی یک عطر خاص،
شنیدن صدای عشقت،
شنیدن یک آهنگ مشترک،
حتی یک تشابه اسمی...
برای چند لحظه
باعث میشه حس کنی قلبت میخواد از جاش کنده بشه.
این احساس با من رفیقه،روزی چند بار بهم سر میزنه.
هروقت که تنها میشم و به افکارم اجازه جلوه و خودنمایی میدم
همین حس سراغم میاد،یجورایی بهش عادت کردم.