love-just-love

عشق-فقط-عشق

love-just-love

عشق-فقط-عشق

love-just-love

برترین وبلاگ عاشقانه در ایران

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
تبلیغات
تبلیغات تبلیغات تبلیغات
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۷، ۱۵:۴۲ - گرافیست ارشد
    سپاااااس
نویسندگان
ابزار ها
تبلیغات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر تلخ» ثبت شده است

۲۲مرداد

یک شلوار سفید دوست داشتنی داشتم
که یک روز ابری پوشیدمش و
موقع بازگشت به خانه باران گرفت …
گلی شد ؛ و من بیخیال پی اش رانگرفتم
به هوای اینکه هر وقت بشویم
پاک می شود ولی نشد …
بعدها هر چه شستمش پاک نشد ؛‌
حتی یکبار به خشکشویی دادم
.
که بشویند ولی فایده نداشت
آقایی که توی خشکشویی کار میکرد گفت:
"این لباس چِرک مرده شده!
گفت:
"بعضی لکه هادیرکه شود، میمیرند؛
باید تازنده اند پاک شوند!
چرک مُرده شد و
حسرت دوباره پوشیدنش رابه دلم گذاشت!
بعید نیست اگر بگویم
دل آدم هم کم ندارداز لباس سفید!
حواست که نباشد لکه می شود ؛
لکه اش می کنند!
وقتی لکه شد اگر پی اش را نگیری میشود "چرک "

#احمد_شاملو

mahdi salmaninejad
۲۸آبان

باز باران...اما کو ترانه؟؟؟


باز باران...اما کو ترانه؟؟؟


کو دو دست کودکانه؟؟؟ 


کو نگاه عاشقانه؟؟؟؟؟؟ 


کو سلامی بی بهانه؟؟؟ 


دل شکسته،قد خمیده،آخر دنیا رسیده.


بی کسی تنها رفیق است،


دلخوشی با ما غریب است.


چشم در چشمان باران.


هیچ کس جز او نمانده.



از میان جمع یاران باز باران.


باز هم دستخوش به باران.!!!!!!!!!




mahdi salmaninejad
۲۲مرداد
نه شوقی برای ماندن ، نه حسی برای رفتن ،
نه اشکی برای ریختن ، نه قلبی برای تپیدن
نه فکر اینکه تنها میشوم ، نه یاد آنکه فراموش میشوم
بی آنکه روشن باشم ، خاموش شدم ، غنچه هم نبودم ، پرپر شدم
بی آنکه گناهی کرده باشم ، پر از گناه ، یخ بسته ام دیگر ای خدا…
تحملش سخت است اما صبر میکنم ، او که دیگر رفته است ، با غمها سر میکنم
شکست بال مرا برای پرواز ، سوزاند دلم را ، من مانده ام و یک عالمه نیاز
نه لحظه ای که آرام بمانم ، نه شبی که بی درد بخوابم !
نه آن روزی که دوباره او را ببینم ، نه امروزی که دارم از غم رفتنش میمیرم…
نه به آن روزی که با دیدنش دنیا لرزید ، نه به امروزی که با رفتنش دنیا دور سرم چرخید
پر از احساس اما بی حس ، لبریز از بی وفایی، خالی از محبت!
این همان نیمه گمشده من است ؟
پس یکی بیاید مرا پیدا کند ، یکی بیاید درد دلهای بی جواب مرا پاسخ دهد!
یکی بیاید به داد این دل برسد ، اینجا همیشه آفتابی نبوده ، هوای دلم ابری بوده
مینوشتم ، نمیخواند ، اگر نمی رفتم ، نمی ماند ، رفتم و او رفته بود ، همه چیز را شکسته بود، روی دیوار اتاق نوشته بود که خسته بود !
دلی را عاشق کنی و بعد خسته شوی ، محال است که به عشق وابسته شوی !
با عشق به جنون رسیدم ، همه چیز را به جان خریدم ، جانم به درد آمد و روحم در عذاب ، لعنت بر آن احساس ناب ، که دیگر از آن هیچ نمانده ، هیچکس هنوز آن شعر تلخ مرا نخوانده !
mahdi salmaninejad
برترین کال عاشقانه در ایران