آدمها هرچقدر بزرگتر میشوند
دلشان بیشتر بغل میخواهد
حتى بیشتر از وقتى که کودک بودند !
•
هیچ شباهتی با یوسف نبی ندارم !
نه رسولم !
نه زیبایم !
نه عزیز شده ام !
نه چشم به راهی دارم !
فقط در چاه خاطرات تو افتاده ام …
•
•
از همان کودکی به ما هشدار دادند و جدی نگرفتیم …
یادت هست ؟
در دفتر مشقهایمان
خطوط فاصله همیشه قرمز بود !
چه زیباست بخاطــر تـــ♥ـــو زیســـــتن
و بـــــرای تـــــ♥ـــــو ماندن
و به پای تـــــــ♥ـــــو مردن
و به عشـــــــق تـــ♥ــــو سوختن
و چه تلخ وغم انگیز است دور از تــــ♥ــــو بـــــــودن
برای تـــ♥ـــو گــــــــریستن
و به عشق و دنیای تو نرسیدن
ای کاش می دانستی بدون تـ♥ـو مرگ گوارا ترین زندگی است
بدون تو و به دور از دستهای مهربانت
زندگی چه تلخ و ناشکیباستای
کاش می دانستی مرز خــواستن کجاست و ای کاش می دیدی قلبی را
که فقط برای تــــــ♥ـــــو می تپد.
دوستــــ♥ــــت دارم
قصدم نشستن بود...
اما در کنارت.... نه چشم انتظارت....
قصدم شکستن غرورم بود....
اما در آغوشت.... نه زیر پایت...
قصدم زندگی بود...
اما با تو... نه با خاطراتت....
قصدم پیر شدن بود....
اما به پایت.........
نه به دستت......!!
" قیصر امین پور