love-just-love

عشق-فقط-عشق

love-just-love

عشق-فقط-عشق

love-just-love

برترین وبلاگ عاشقانه در ایران

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
تبلیغات
تبلیغات تبلیغات تبلیغات
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۷، ۱۵:۴۲ - گرافیست ارشد
    سپاااااس
نویسندگان
ابزار ها
تبلیغات

۶۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق» ثبت شده است

۰۳تیر

آنای عزیزم
آیا من گفتم که می توان انسان ها را در گروه هایی طبقه بندی کرد؟ خب اگر من هم گفته باشم بگذار آن را اصلاح کنم. این گفته در مورد همه انسان ها صدق نمی کند. تو را از خاطر برده بودم برای تو نمی توانم جایگاهی در این طبقه بندی پیدا کنم. تو را نمی توانم درک کنم. ممکن است لاف بزنم که از هر ده نفر، در شرایط خاص. می توانم واکنش نه نفر را پیش بینی کنم یا اینکه از هر ده نفر از روی گفتارها و رفتارها تپش قلب نه نفر را تشخیص دهم. اما به دهمین نفر که می رسم ناامید می شوم. فهم واکنش و احساس او فراتر از توان من است. تو آن نفر دهم هستی.

آیا هرگز دو روح گنگ، ناهمگون تر از ما به هم پیوند خورده اند؟! البته شاید احساس کنیم نقاط مشترکی داریم. اغلب چنین احساسی داری و هنگامی که نقطه مشترکی با هم نداریم باز هم یکدیگر را می فهمیم و در عین حال زبان مشترکی نداریم. کلمات مناسب به ذهن ما نمی رسد و زبان ما نامعلوم است. خدا حتما به لال بازی ما می خندد...
تنها پرتو عقلی که در کل این ماجرا دیده می شود این است که هر دوی ما طبعی عالی داریم. اینقدر عالی که همدیگر را درک کنیم. آری، اغلب همدیگر را درک می کنیم اما بسیار مبهم و تاریک. ماند ارواح که هرگاه در وجودشان شک کنیم، پیش چشم ما مایان می وند و حقیقت خود را بر ما نمایان می سازند. با این وجود خودم به آنچه گفتم اعتقاد ندارم (!) چرا که تو همان دهمین نفری که نمی توانم حرکات یا احساساتش را پیش بینی کنم.
آیا نامفهوم حرف می زنم؟ نمی دانم. به گمانم که این طور است. نمی توانم آن زبان مشترک را پیدا کنم. آری ما طبیعتا عالی هستیم. این همان چیزی است که ارتباط ما را اصولا امکان پذیر ساخته است. در هر دوی ما جرقه ای از حقایق جهانی وجود دارد که ما را به سوی هم می کشاند با این وجود بسیار با هم فرق داریم.
می پرسی چرا وقتی به شوق می آیی به تو لبخند می زنم؟ این لبخند قابل چشم پوشی است... نه؟ بیشتر از سر حسادت لبخند می زنم. من بیست و پنج سال امیالم را سرکوب کرده ام. یاد گرفته ام به شوق نیایم و این درسی است که به سختی فراموش می شود. دارم این درس را فراموش می کنم اما این کار به کندی صورت می گیرد. خیلی که خوشبین باشم فکر نمی کنم تا دم مرگ تمام یا قسمت اعظم آن را به فراموشی بسپارم.
اکنون که در حال آموختم درس جدیدی هستم، می توانم به خاطر چیزهای کوچک به وجد بیایم اما به خاطر آنچه از من است و چیزهای پنهانی که فقط و فقط مال من است نمی توانم به شوق بیایم، می توانم. آیا می توانم منظورم را به طور قابل فهم بیان کنم؟ آیا صدای مرا می شونی؟ گمان نمب کنم. بعضی آدم ها خودنما هستند. من سرآمد آنها هستم.

جک
اوکلئو، 3 آوریل

mahdi salmaninejad
۰۳تیر

بانو،بانوی بخشنده ی بی نیاز من!
این قناعت تو دل مرا عجب می شکند...
این چیزی نخواستنت و با هر چه که هست ساختنت...
این چشم و دست و زبان توقع نداشتنت و به آن سوی پرچین ها نگاه نکردنت...
کاش کاری می فرمودی دشوار و ناممکن،که من به خاطر تو سهل و ممکنش می کردم...
کاش چیزی می خواستی مطلقا نایاب که من به خاطر تو آن را به دنیا ی یافته ها می آوردم...
کاش می توانستنم هم چون خوب ترین دلقکان جهان تو را سخت و طولانی و عمیق بخندانم...
کاش می توانستم هم چون مهربان ترین مادران رد اشک را از گونه هایت بزدایم....
کاش نامه یی بودم ، حتی یک بار با خوب ترین اخبا...
کاش بالشی بودم ، نرم، برای لحظه های سنگین خستگی هایت...
کاش ای کاش اشاره ای داشتی، امری داشتی،نیازی داشتی،رویای دور و درازی داشتی...

آه که این قناعت تو دل مرا عجب می شکند....

mahdi salmaninejad
۰۳تیر

همسر یزدگرد سوم

بنا بدرخواست او یزدگرد شهر «جی» را که بعده ها به نام یهودیه شهرت گرفت ، را بنا کرد و در آن مکان یهودیان را سکنی داد . محله یهودی نشین همدان را هم همین ملکه بنا نمود . در لنجان نزدیکی اصفهان ، یک مرکز دیگری مودجود می باشد که از آثار همین ملکه می باشد که با نام جدیدی بنام پیربکران نامگزاری شده است .

یربکران شهر کوچکی در مرکز ایران (سی کلومتری غرب اصفهان) است . مقدس‌ترین عبادت‌گاه یهودیان در این شهر است . پرفسور هرتسل باستان شناس سرشناس آلمانی در یادداشت‌های خود در کتابی به نام تاریخ باستان شناسی ایران می‌گوید “در منطقه‌ی فلاورجان اصفهان اثر دیگری از ملکه سوسن همسر یزدگرد سوم یافتم که به اسم پیربکران خوانده می‌شود. “

mahdi salmaninejad
۰۳تیر
داستان همای و همایون :

پادشاهی در سرزمین ری بود به نام منوشنگ که از نسل شاهان بود و در این دنیا غمی جز این نداشت که خداوند به او فرزندی عطا کند. تا نسل او بعد از مرگش ادامه پیدا کند. از قضا خداوند پسری به او عطا کرد که نام او را همای گذاشت. برای او دایه ای گرفت تا او را به بهترین نحو پرورش دهد. وقتی به نوجوانی رسید او را به آموزگاری سپرد تا علوم مختلف را به او بیاموزد. پس از مدتی
mahdi salmaninejad
۰۲تیر

یکی از بزرگان عرب از قبیله ‌ی بنی‌عامر ( احتمالا در زمانه‌ ی خلفای بنی‌ امیه ) فرزندی نداشت. پس از دعا و نذر و نیاز بسیار، خداوند به او پسری عنایت می ‌کند که نامش را قیس می ‌گذارند. قیس هرچه بزرگتر می ‌شود، بر زیبایی وکمالاتش افزوده می ‌گردد. تا این‌که به سن درس خواندن می ‌رسد و او را به مکتب می ‌فرستند. در مکتب به جز پسرهای دیگر ، دخترانی نیز بودند که هر کدام از قبیله‌ ای برای درس خواندن آمده‌ بودند. در میان آنان دختری نه چندان زیبا به ‌نام لیلی ، دل از قیس می ‌برد و کم‌ کم خودش نیز دل‌ باخته‌ ی قیس می ‌شود. این دو دیگر فقط به اشتیاق دیدار هم به مکتب می ‌روند. روزبه ‌روز آتش این عشق بیشتر شعله می ‌کشد و اگرچه سعی می ‌کنند این دلدادگی از چشم دیگران پنهان بماند. اما بی ‌قراری ‌های قیس باعث می ‌شود که دیگران به او لقب مجنون (دیوانه) بدهند و

mahdi salmaninejad
۰۲تیر
داستان امیرارسلان و فرخ لقا ارسلان، پسر (ملکشاه)، پادشاه روم، است.ملکه، همسر ملکشاه، هنوز ارسلان را در شکم دارد که فرنگیان به روم می تازند و آنجا را تسخیر می کنند و ملکشاه را به قتل می رسانند.
ملکه جامه ی کنیزان می پوشد و
mahdi salmaninejad
۰۱تیر

عزیزم این قلب کوچکم تنها برای تو می تپد !

این چشمهای بی گناهم برای تو اشک می ریزند و این تن خسته ام به عشق تو زنده است....

به قلب کوچک و گویا شکسته ام عشق بورز که برای تو می تپد.....

خون عاشقی را با محبت هایت در رگهای خشکم بریز و به من جانی تازه ببخش .....

مرا نوازش کن ٬ مرا آرام کن ٬ بیا و به من بگو که مرا دوست میداری ٬

اگر بارها گفته ای باز تکرار کن عزیزم....

mahdi salmaninejad
۰۱تیر
ﺗـــــــــــــــــﻮ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ
ﺗـــــــــــــــــﻮ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ

ﻛﻪ ﺭﻭﺯﮔـــــــــــــــــﺎﺭ

ﺩﺭﯾـــــــــــــــــﻎ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ

ﻓﺮﺻﺖ ﻣﺎ ﺷﺪﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣـــــــــــــــــﺎ!

ﻣـــــــــــــــــﻦ

ﺑـــــــــــــــــﯽ ﭘﻨﺠﺮﻩ

ﺑـــــــــــــــــﯽ ﺑﻬــــﺎﻧﻪ

ﺑـــــــــــــــــﯽ ﻫــــﻮﺍ

ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺑﺎ ﺗـــــــــــــــــﻮ

ﺩﻝ ﺑﻪ ﺩﺭﯾـــــــــــــــــﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ

ﻛﻪ ﺑـــــــــــــــــﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺷﺪﻥ

ﺗﻤﺎﻡ ﻓﺮﺻﺘﻢ ﺑـــــــــــــــــﻮﺩ....
mahdi salmaninejad
۳۱خرداد

اس ام اس عاشقانه 1

اس ام اس عاشقانه

sms asheghaneh

آدمها هرچقدر بزرگتر میشوند

دلشان بیشتر بغل میخواهد

حتى بیشتر از وقتى که کودک بودند !

اس ام اس عاشقانه

sms asheghaneh

هیچ شباهتی با یوسف نبی ندارم !

نه رسولم !

نه زیبایم !

نه عزیز شده ام !

نه چشم به راهی دارم !

فقط در چاه خاطرات تو افتاده ام …

اس ام اس عاشقانه

sms asheghaneh

از همان کودکی به ما هشدار دادند و جدی نگرفتیم …

یادت هست ؟

در دفتر مشقهایمان

خطوط فاصله همیشه قرمز بود !

اس ام اس عاشقانه

sms asheghaneh

هیچ حرارت سنجی را توان تشخیص

دمای تب بی تابی ام نیست


mahdi salmaninejad
۳۱خرداد

مردها سکوت می‌کنند ...

مردها سکوت می‌کنند ...

نمی‌توانند وقتی که ناراحت هستند، گریه کنند و بهانه بگیرند!

مردها نمی‌توانند به تو بگویند، منو بغل کن تا آروم بشم!

نمی‌توانند بگویند دلشان می‌خواهد در آغوش تو گریه کنند!

ممکن است خیلی تو را دوست داشته باشند اما نمی‌توانند صداشون رو مثل دختر بچه‌ها کنند و جیغ بزنند بگویند : عاشقتـــــــــــم !!

مرد همه اینها را قورت می‌دهد که بگوید یک مرد است ...

یک آدم محکم که می‌تواند تکیه‌گاهت باشد.

mahdi salmaninejad
برترین کال عاشقانه در ایران