شعرهایی...!!!
.
که برایت
می نویسم...!!!
.
چاپ
نمیکنم...!!!
.
نمی فروشم...!!!
.
میگذارم
در کوزه...!!!
.
شرابی
شود...!!!
.
چند ساله...!!!
.
به وقت
دلتنگی...!!!
.
بنوشیشان...!!!
عادل دانتیسم
شعرهایی...!!!
.
که برایت
می نویسم...!!!
.
چاپ
نمیکنم...!!!
.
نمی فروشم...!!!
.
میگذارم
در کوزه...!!!
.
شرابی
شود...!!!
.
چند ساله...!!!
.
به وقت
دلتنگی...!!!
.
بنوشیشان...!!!
عادل دانتیسم
آرایش ملایمی بکن
پیراهن دخترونه ای بپوش
از همون رنگابارنگـــــآ
کیک شکلاتی ای بـــــپز
منتظر بمون تا بیاد
خسته که از سرِ کار اومد
حوصله ی هیچ کاریو نداره
اما تا تورو می بینه همینطور ماتِت می مونه
نمی دونه حرفی بزنه یا که بخنده
اما تو اصلا بهش فرصتِ هیچ عکس العملیو نده
بپَر توو بغلش
یه خدا قوت بهش بگو
بعد برو سراغ ِشاهکاری که واسش دُرست کردی،
کیک شکلاتیو واسش بیار
اونم همونطور نیگات کنه
از همون نگاهایِ مردونه
مردونه ها مردونه .... !!!
بعد تو سرتو کج کنی
بگی
چایی یا قهوه آقــــا ؟
اونم اداتو در بیاره
سرشو کج کنه
بگه قهوه بانـــو
میری که بری آشپزخونه
یهویی صدات کنه
بگه اِی وای می دونی چی شد؟
با دل نگرونی،روتو برگردونی
بگی چی شد؟
نیگات کنه و
دستاتو تو دستاش بگیره و
بگه:
آخیــش
خستگیم در رفـــــت .
عادل دانتیسم
Adele:
Skyfall:
This is the end
این پایانه …
Hold your breath and count to ten
نفست رو نگه دار و تا ده بشمار
Feel the earth move and then
گردش زمین رو احساس کن و اونوقت ..
Hear my heart burst again
صدای قلبم رو دوباره میشنوی
For this is the end
برای این پایان ..
I’ve drowned and dreamed this moment
من غرق و مبهوت این لحظه شدم
So overdue, I owe them
و سر رسیدم . مدیون اونها شدم
Swept away, I’m stolen
از دستم در رفت .. من دزدیده شدم
Let the sky fall, when it crumbles
بذار اسمون سقوط کنه .. و از هم بپاشه
We will stand tall
ما با هم می ایستیم
Face it all together
با همه اینا رو به رو میشیم
Let the sky fall, when it crumbles
بذار اسمون سقوط کنه .. و از هم بپاشه
هیچ کار آسانی نیست
از " مـــردها " گقتن ...
از مردانی که
تمام ِ خستگی هایشان
با یک نگاه ِ از سر محبت
به " اوی ِ " زندگیشان برطرف می شود
هیچ کار ِ ساده ای نیست
مرد باشی و تمام ِ دل نگرانی هایت را
پشتِ یک لبخند ظاهری
پنهان می کنی !
Britney Spears:
He About To Lose Me:
I’m touching hands with someone seriously beautiful
من دست های یکی رو با جدیت و زیبایی لمس میکنم
I feel it burning and I know I’m standing far too close
حس میکنم داره اتیش میگیره و من میدونم که خیلی نزدیکش ایستادم
I’m telling lies and if it shows I see that he don’t care
من دروغ میگم و اگه این نشون بده منم میبینم که اون اهمیت نمیده
I know he wants to take me home and get on outta here
من میدونم اون میخواد منو ببره خونه و منو از اینجا ببره بیرون
But I got someone Waiting at home
اما من یه کس دیگه رو گرفتم و تو خونه منتظرشم
He says he in love but lately I just don’t know
اون میگه اون عاشق شده اما اخیرا اون فقط نمیدونه
He don’t see me Or make me feel hot
اون منو نمیبینه یا احساس گرم بودنمو نمیسازه
Banging in the club with all my ladies and he don’t know that
صدای بلندی توی کلوب هست با همه ی دروغ های من و نمیدونه که چمه
[Chorus]
He about to lose ’bout to lose ’bout to lose me
اون داره از دست میده ، اون داره از دست میده ، اون داره منو از دست میده
من زندگی را دوست دارم
اما از زندگی دوباره می ترسم
دین را دوست دارم
ولی از کشیش ها می ترسم
قانون را دوست دارم
ولی از پاسبان ها می ترسم
عشق را دوست دارم
ولی از زن ها می ترسم
کودکان را دوست دارم
ولی از آیینه ها می ترسم
سلام را دوست دارم
ولی از زبانم می ترسم
من می ترسم
پس هستم
این چنین می گذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم
اما از روزگار می ترسم
Adele:
Day Dreamer:
Daydreamer
خیال باف
Sitting on the sea
روی دریا بشین
Soaking up the sun
خورشید وخیس کن
He is a real lover
اون واقعاعاشقه
Of making up the past
ازساخته های(اتفاقات) گذشته
And feeling up his girl
ودخترش را حس میکنه
Like he’s never felt her figure before
مثل اینکه قبل ازاین اون هیچوقت این شکلی سرسخت ونمد مانند نبوده
A jaw dropper
کسی که خیلی حرف میزده
Looks good when he walks
اون وقتی راه میره خوب به نظر میاد
Is the subject of their talk
این موضوع صحبت اونها است
He would be hard to chase
اون سخت دنبال میکنه
لیلی
امروز ، سر خاکت من تو را بعد از 9 ماه و 7 روز ،دوباره دیدم .
همان وقتی که داشتند لحد را روی صورتت می گذاشتند بالای سرت بودم ایستاده نه، نشسته نه، دست و پا می زدم زیر دست و پای مردم و خودم را با چنگ و دندان می رساندم بالای سرت . عاقبت صورتت را دیدم آن ریش بلند درویشی را هم که حتما 9 ماه و 7 روز است گذاشتهای ،دیدم .رنگ پریده بود مثل من گونه های من هم از 9 ماه و 7 روز پیش به این طرف دیگر گل نینداخته ،حالا یک صورت کشیده مهتابی دارم که چشم هایش را عمه فخری قسم خورده یکروز در می آورد .
همان وقتی که آمده بودم خانه تان رویت خلعتی کشیده بودند و دورت پر از لاله های سبز بود، بوی مریم می دادی اما پنجره ها را باز گذاشته بودند. رفتم ، رفته بودم ، چه می گویم آمده بودم قبل رفتنت ببینمت مادرت گفت : «چشم هایم را در می آورد.» زیر پلکم هنوز – زخمی است ناخن می کشید بی محابا به صورتم چنگ می زد. پلکم لبهایم اما نه به چشم هایم دلش نمیرفت که دل تو را زخم بزند می دانم او هم می داند آبی چشم های غرقت کرد عاقبت. نگفتم دست و پا بزن بر و بگیر دستی را که دراز شد به سویت ، نگرفتی ، نگرفتی تامن گرفتم عاقبت دستی را که دراز شده بود به سویم نامحرم نبود محرم شدید . فکرکردم ریشت را می زنی ، کراوات می بندی ، آن کت و شلوار طوسی تیره ات را می پوشی می آیی می ایستی کنار درتالار و مهمان هایم را تعارف می کنی فکر می کردم عادت می کنی عادی می شوی برایت مثل دیگران همه همین را می گفتم از مادر خودم گرفته تا عمه فخری . آخرین باری که آمده بود خانه مان می گفت : « چشمم کف پات شوهر کن ،بچه ام داره مثل شمع آب می شه»
دختری با یک گل سرخ
جان بلانکارد از روی نیمکت برخاست، لباس ارتشیاش را مرتب کرد و به تماشای انبوه مردم که راه خود را از میان ایستگاه بزرگ مرکزی پیش میگرفتند مشغول شد. او به دنبال دختری میگشت که چهره او را هرگز ندیده بود اما قلبش را میشناخت؛ دختری با یک گل سرخ. از سیزده ماه پیش دلبستگیاش به او آغاز شده بود. از یک کتابخانه مرکزی در فلوریدا، با برداشتن کتابی از قفسه ناگهان خود را شیفته و مسحور یافته بود، اما نه شیفته کلمات کتاب بلکه شیفته یادداشتهایی با مداد، که در حاشیه صفحات آن به چشم میخورد. دستخطی لطیف که بازتابی از ذهنی هوشیار و درونبین و باطنی ژرف داشت.
در صفحه اول او توانست نام صاحب کتاب را بیابد: «دوشیزه هالیس می نل»
با اندکی جست و جو و