love-just-love

عشق-فقط-عشق

love-just-love

عشق-فقط-عشق

love-just-love

برترین وبلاگ عاشقانه در ایران

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
تبلیغات
تبلیغات تبلیغات تبلیغات
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۷، ۱۵:۴۲ - گرافیست ارشد
    سپاااااس
نویسندگان
ابزار ها
تبلیغات
۲۲بهمن

اس ام اس ولنتاین جدید

اس ام اس ولنتاین

اس ام اس ولنتاین جدید

SMS valentine

امسال ولنتاین خیالم راحته !

جای اینکه پولم رو حروم کادوهای مسخره کنم واسه شریک زندگی اینده مردم !

واسه مامان جونم یه هدیه شیک می گیرم دستاشم میبوسم

یه نوازش دستای مهربونشم به صد تا دختر دماغ عملی نمی دم!

اس ام اس ولنتاین جدید

SMS valentine

می دونی ولنتاین یعنی چی ؟

یعنی اینکه یادمون باشه یه عاشق واقعی باید فقط به یه نفر دل ببنده

و تا آخر عمر هم عاشقانه عاشقش باشه

mahdi salmaninejad
۱۹بهمن

اس ام اس ولنتاین 94

پیشاپیش فرا رسیدن ولنتاین ۹۴ – ۲۰۱۶ و سپندارمذگان (روز عشق) رُ به همتون تبریک میگم

تو این پست براتون مجموعه ی جدید و زیبای اس ام اس ولنتاین ۹۴ رُ قرار میدم.

.

.

.

با تو از خاطره ها سرشارم / با تو تا آخر شب بیدارم

عشق من دست تو یعنی خورشید / گرمی دست تو را کم دارم

ولنتاین مبارک عشقم

*

*

*

شک کرده‌ام
به صفحه دوم شناسنامه‌ ام شک کرده‌ام….!
این روزها دارم با کسی زندگی می‌کنم انگار ..!!

روزت مبارک عشقم

*

*

*
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
۰۰۰۰۰۰۰۷۷۷۷۷۰۰۰۰۰۰۰۷۷۷۷۷۰۰۰۰۰۰۰
۰۰۰۰۰۷۷۷۷۷۷۷۷۷۰۰۰۷۷۷۷۷۷۷۷۷۰۰۰۰۰
۰۰۰۰۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۰۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۰۰۰۰
۰۰۰۰۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۰۰۰۰
۷۷۷۷۷۷۰۰۰۰ولنتاین مبارک۰۰۰۰۷۷۷۷۷۷۷
۰۰۰۰۰۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۰۰۰۰۰
۰۰۰۰۰۰۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۰۰۰۰۰۰
۰۰۰۰۰۰۰۰۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۰۰۰۰۰۰۰۰
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۷۷۷۷۷۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۷۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰

*

mahdi salmaninejad
۱۶بهمن
mahdi salmaninejad
۱۳بهمن
mahdi salmaninejad
۱۳بهمن

تو را دوست میدارم

تو را دوست می‌دارم

تو را به جای همه زنانی که نشناخته‌ام دوست می‌دارم
تو را به جای همه روزگارانی که نمی‌زیسته‌ام دوست می‌دارم
برای خاطر عطر گسترده بیکران و برای خاطر عطر نان گرم
برای خاطر برفی که آب می‌شود، برای خاطر نخستین گل


برای خاطر جانوران پاکی که آدمی نمی‌رماندشان
تو را برای خاطر دوست داشتن دوست می‌دارم
تو را به جای همه زنانی که دوست نمی‌دارم دوست می‌دارم.

جز تو، که مرا منعکس تواند کرد؟ من خود، خویشتن را بس اندک می‌بینم.
بی تو جز گستره بی کرانه نمی‌بینم میان گذشته و امروز.
از جدار آینه خویش گذشتن نتوانستم
می‌بایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم
راست از آنگونه که لغت به لغت از یادش می‌برند.

تو را دوست می‌دارم برای خاطر فرزانگیت که از آن من نیست
تو را برای خاطر سلامت
به رغم همه آن چیزها که به جز وهمی نیست دوست می‌دارم
برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمی‌دارم
تو می‌پنداری که شکی، حال آنکه به جز دلیلی نیستی
تو همان آفتاب بزرگی که در سر من بالا می‌رود
بدان هنگام که از خویشتن در اطمینانم.

اثر پل الوار و ترجمه احمد شاملو

mahdi salmaninejad
۰۹بهمن

آدمها ذره ذره محو میشوند

آدمهاذره ذره محو میشوند.ارام...بیصدا....وتدریجی
همان ادمهایی که هرازگاهی پیغام کوچکی برایت میفرستند،بی هیچ
انتظارجوابی،فقط برای انکه بگویند
هنوزهستی و هنوز برای انهامهم ترینی
همان ادمهایی که روزتولد تو یادشان نمیرود.همانهایی که فراموش
میکنندکه توهرروزخداانهارافراموش کرده ای.همانهایی که برایت
بهترین ارزوهارادارندومیدانند در ارزوهای بزرگ توکوچکترین جایی ندارند...
همان ادمهایی که همین گوشه کنارهاهستندبرای وقتیکه دل توپردردمیشود
وچشمان توپراشک.که ناگهان ازهیچ کجاپیدایشان میشود
دراغوشت میگیرند ومیگذراندغم دنیاراروی شانه هایشان خالی 
کنی.همانهایی که لحظه ای پس ازارامشت ،درهیچ کجای دنیای توگم 
میشوندوتوهرگز نمیبینی،سینه ی سنگین ازغم دنیاراباخودبه
کجامیبرند....
همان ادمهایی که انقدر دردندیدشان غرق شده ای که نابودشدن
لحظه هایشان راو لحظه لحظه نابودشدنشان رادرکنار خودت نمیبینی
همانهایی که درخاموشی غم انگیزخود،ازصمیم قلب بجای چشمان
تومی گریند،روزی که بفهمی چقدر برای همه چیز دیرشده است.

#نیکی فیروزکوهی

mahdi salmaninejad
۰۸بهمن

قسمت سوم داستان آسانسور از مصطفی طلوعی


#آسانسور

#قسمت سوم

#مصطفی طلوعی

 

از تنهایی لذت میبردم.یک سوئیتِ چهل متری در زیرزمینِ یک ساختمان ِتولیدی نزدیک بازار را اجاره کرده بودم.

اوایل صدای چرخ خیاطی همسایه ها روحم را می سایید.اما بعدها خودم را به این شکل متقاعد کردم که بیا و فکر کن دوستت به مسافرت رفته و قناریِ بد صدایش را به تو امانت داده.

کم کم به این باور رسیدم که آواز تمامِ قناری های جهان صدایی نیست به جز صدایی شبیهِ دویدنِ سوزن روی چرم وپارچه.

فقط جمعه ها که خیاطی  ها تعطیل بود نمی توانستم خفه قون گرفتنِ قناری را برای خودم توجیح کنم.

لپ تاپم را رو به یک پرده ی سفید و بلند روی میز تحریرم گذاشتم تا هر وقت رویا  وب کم  می خواهد آماده باشم.خجالت می کشیدم خانه ی محقر و کوچکم که همه جایش رخت چرکهایم آویز بود را ببیند.

برای خواندن ادامه ی داستان به ادامه ی مطلب مراجعه کنید

mahdi salmaninejad
۰۵بهمن

یه تیکه ازمن وتو

ادم......ادما....ما ادما.....منه ادم...
 ادم واژه گمشده ی این روزای دنیای ماست..
 ادم اونی بود که خدا بخاطر یه اشتباه از بهشت انداختنش بیرون توی یه مکانی به اسم جهنم ....و ما هزاران ساله داریم تاوانه اشتباهه اونو میدیم حالا ماییم و این دنیا  هزارو یک اتفاق جورواجور  ....   
 تو تمام عمر فکر همه چیز هستیم جزخداوانسانیت
 خیلی از ماها یه روز بی بهونه پا میزاریم تو تنهایی هم
 به طرف هم نزدیک میشیم اونو از خودمون میدونیم وسرنوشتامون روبهم گره میزنیم وباهاشکلی خاطرات میسازیم ودرنهایت تو ذهن هم هک میشیم 
بعدیه مدتم ولش میکنیم و میریم یابرعکس اونوقت خودمون ....
میمونیم و یه دنیا خاطره یه مدت سختی میکشیم بعد به قوله خودمون فراموش 
میکنیم و ازاول شروع میکنیم ... 
ولی خدایش ادم میتونه لحظه هایی رو که بعنوان بهترین لحظه ها تو ذهنش هک کرده فراموش کنه؟!
 بعضی از ما حتی کوچیک ترین ارزش های انسانی رو هم رعایت نمیکنیم و راحت همدیگه رو میشکنیم و خرد  میکنیم وکلی قضاوت میکنیم وکارمیرسه به اجرای حکم اونم باقانونهای خویشتن!یاازهم غول میسازیم بدون اینکه ذرات همدیگه رواونطورکه هست بشکافیم وبشناسیم!

 این روزا ازهمه چی باید صحبت کنی جزاحساسات چون اگه بخوای به زبون 
بیاریش بهت میخندن و ساده لوح یا هفت خط خطابت میکنن
 اره واقعیت اینه :
 اونایی که تو لباس ماهی قرمزکوچولو اومدن تو زندگیمون با لباس کوسه رفتن بیرون یاگرگ وخون آشامبودن توپوستین ادمیزاد!!!!!!
 این دنیا جایی شده  که از ثانیه ثانیه هاش میشه ادم تیکه های خودشو 
فراموش کنه امامن خواهش میکنم ازتون که اگه تیکه هامون روتوقلب کسی جاگذاشتیم بمونیم تاتمامون باهم کامل بشه،تنهاییمون ربطی به سرنوشت نداره،ماخودمون دوست داریم تنهابشیم چون دنبال تیکه های خودمون نمیریم یاتیکه هامون روفراموش میکنیم یا...

#حرفای دل نااشنایی اشنابه اسم محیا

/امضا:دوستون دارم،محیا/

عاشقانه

mahdi salmaninejad
۰۱بهمن

قسمت دوم داستان آسانسور از مصطفی طلوعی


#آسانسور

#قسمت دوم

#مصطفی طلوعی

 

با او در همین فیسبوکِ خودمان آشنا شدم.

یکه نخورید.راستش هیچوقت از آن دسته پسرها نبوده ام که همیشه یک نسخه از شماره ی تلفن همراهم باشد تا به هر دوشیزه ای که احساس کردم میتوانیم تنهاترش کنم پیشکش کنم.

در خیابان،مترو،یا هر جای دیگر همیشه محکم تر از اعتماد به نفس واقعی ام قدم برمیداشتم و ابروهای اخم آلودم یک حالت دفاعی برای چهره ام ساخته بود که کمتر دختری به خودش جرات لبخند زدن می داد.

شاید تنهایی را به گدایی کردن عشق در خیابان ها ترجیح می دادم.به هر حال تمام انگشت شمار روابطی هم که داشتم از جانب دخترها کلید خورده بود.

برای خواندن ادامه ی داستان به ادامه ی مطلب مراجعه کنید

mahdi salmaninejad
۳۰دی

قسمت اول داستان آسانسور از مصطفی طلوعی


#آسانسور

#قسمت اول

#مصطفی طلوعی

 

برف میبارید.زمستان شیشه ی پوستمان را برق انداخته و خون گرم زیر آن پیدا شده بود.
غرق در سکوت با نگاهی که گویی خبری خوب برایم دارد دستهایم را گرفت.گویی میان دستهایش تکه ای از بهار سال گذشته را برای آن لحظه کنار گذاشته بود.در هر بازدم از دهانهایمان یک روح شبیه تکه ای از تنهایی رقص کنان به آسمان می رفت.

انگار ریه هایمان دود تمام سیگارهایی که به ما نچسبیده اند و فقط برای سوزاندن لحظه ای از یک عمر بی کسی هایمان کشیده ایم را پس میدادند.

برای خواندن ادامه ی داستان به ادامه ی مطلب مراجعه کنید

mahdi salmaninejad
برترین کال عاشقانه در ایران