
بسوخت حافظ و بویی بزلف یار نبرد
بسوخت حافظ و بویی بزلف یار نبرد
عشق لالایی بارون تو شباست
نم نم بارون پشت شیشه هاست
لحظه ی شبنم و برگ گل یاس
لحظه ی رهایی پرنده هاستتو خود عشقی که همزاد منی
تو سکوت من و فریاد منیتو خود عشقی که شوق موندنی
غم تلخ و گنگ شعرای منی
وقتی دنیا درد بی حرفی داره
تویی که فریاد دردای منیتو خود عشقی که همزاد منی
تو سکوت من و فریاد منیدستای تو خورشید و نشون می دن
چشمای بسته مو بیدار می کنن
صدای بال پرنده رو لبات
تو گوشام دوباره تکرار می کننزندگی وقتی که بیزاری باشه
روز و شبهاش همه تکراری باشه
شاید عشق برای بعضی عاشقا
لحظه ی بزرگ بیداری باشهعشق لالایی بارون تو شباست
نم نم بارون پشت شیشه هاست
لحظه ی عزیز با تو بودنه
آخرین پناه موندن منهتو خود عشقی که همزاد منی
تو سکوت من و فریاد منی
"توفان" "طهران"
همه چیز را بُرد،
جز "یاد" تو را...!
از تو چه پنهان،
تنها امیدم
به گسل هاست...
آرش شریعتی
دانلود دکلمه عاشقانه غمگین با متن
بـــاور کن
آن قدر ها هم سخت نیست
فهمیدن اینکه
بعضی ها می آیند که
نماننــد
نباشند
نبیـننـد
و تــو
اگر تمامی دنیا را هم حتی به پایشان بریزی
آنها تمامی بهانه های دنیا را جمع می کنند
تا از بین آنها
بهانه ای پیدا کنند
که بــــروند
دور شـــوند
که نـــمانند اصلا
_
پس به دلت بسپار
وقتی از خستگی هایِ روزگار
پناه بردی به هر کسی
لااقل
خوب فکر کن ببین
از سر علاقه آمده
یا از سر ... !!!
تا دنیایت پر نشود
از دوست داشتن هایِ پر بغض
که دمار از روزگارت درآورد !
عادل دانتیسم
تو دل یه مزرعه یه کلاغی رو سیاه
هوایی شده بره پابوس امام رضا
اما هی فک میکنه اونجا جای کفتراس
آخه من کجا برم یه کلاغ که روسیاس
من که توی سیاهیا از همه روسیاترم
میون اون کبوترا با چه رویی بپرم
تو همین فکرا بودش کلاغه عاشقمون
یه دلش میگفت برو یه دلش میگفت بمون
که یهو صدایی گفت تو نترس و راهی شو
به سیاهی فک نکن تو یه زائری برو
من که توی سیاهیا از همه روسیاترم
میون اون کبوترا با چه رویی بپرم
هیچگاه
تو را...
آنگونه دوست نخواهم داشت...
که زندانیم باشی...!
زندانبانی...
شغل مورد علاقه ام نیست...!
و از دید من...
زندان...
منفورترین مکان دنیاست...!
من...
تارهای افکار خویش نیز...
گسسته ام...!
چه برسد...
به تو...!!!
تو میتوانی پرنده باشی...
اما...
شعرهایی...!!!
.
که برایت
می نویسم...!!!
.
چاپ
نمیکنم...!!!
.
نمی فروشم...!!!
.
میگذارم
در کوزه...!!!
.
شرابی
شود...!!!
.
چند ساله...!!!
.
به وقت
دلتنگی...!!!
.
بنوشیشان...!!!
عادل دانتیسم
آرایش ملایمی بکن
پیراهن دخترونه ای بپوش
از همون رنگابارنگـــــآ
کیک شکلاتی ای بـــــپز
منتظر بمون تا بیاد
خسته که از سرِ کار اومد
حوصله ی هیچ کاریو نداره
اما تا تورو می بینه همینطور ماتِت می مونه
نمی دونه حرفی بزنه یا که بخنده
اما تو اصلا بهش فرصتِ هیچ عکس العملیو نده
بپَر توو بغلش
یه خدا قوت بهش بگو
بعد برو سراغ ِشاهکاری که واسش دُرست کردی،
کیک شکلاتیو واسش بیار
اونم همونطور نیگات کنه
از همون نگاهایِ مردونه
مردونه ها مردونه .... !!!
بعد تو سرتو کج کنی
بگی
چایی یا قهوه آقــــا ؟
اونم اداتو در بیاره
سرشو کج کنه
بگه قهوه بانـــو
میری که بری آشپزخونه
یهویی صدات کنه
بگه اِی وای می دونی چی شد؟
با دل نگرونی،روتو برگردونی
بگی چی شد؟
نیگات کنه و
دستاتو تو دستاش بگیره و
بگه:
آخیــش
خستگیم در رفـــــت .
عادل دانتیسم