love-just-love

عشق-فقط-عشق

love-just-love

عشق-فقط-عشق

love-just-love

برترین وبلاگ عاشقانه در ایران

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
تبلیغات
تبلیغات تبلیغات تبلیغات
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۷، ۱۵:۴۲ - گرافیست ارشد
    سپاااااس
نویسندگان
ابزار ها
تبلیغات

۶۸ مطلب با موضوع «دل نوشته» ثبت شده است

۱۰تیر

ﺩﯾـﺮ ﺷـﻨـﺎﺧـﺘـﻤـﺖ !
 ﺗـﻮ ﺧـﯿـﻠـﯽ ﺧـﻮﺏ ﺑـﻮﺩﯼ ...
ﻭﻟـﯽ ﺧـﻮﺩﺕ ﻧـﺒـﻮﺩﯼ ! ﻣـﻦ ﺑـﻪ ﺭﺳـﻢ ﺭﻓـﺎﻗـﺖِ ﺩﯾـﺮﯾـﻨـﻪ ﻣـﺎﻥ ..
ﭼـﺸـﻤـﺎﻧـﻢ ﺭﺍ ﻣـﯽ ﺑـﻨـﺪﻡ ؛ ﺗـﻮ ﻫـﻢ ﻧـﻘـﺎﺑـﺖ ﺭﺍ ﺑـﺮﺩﺍﺭ ﺭﻓـﯿـﻖ ...
ﺑـﮕـﺬﺍﺭ ﺻـﻮﺭﺗـﺖ ﻫـﻮﺍﯾـﯽ ﺑـﺨـﻮﺭﺩ!
mahdi salmaninejad
۰۷تیر


آدمها هرچقدر بزرگتر میشوند

دلشان بیشتر بغل میخواهد

حتى بیشتر از وقتى که کودک بودند !

اس ام اس عاشقانه

هیچ شباهتی با یوسف نبی ندارم !

نه رسولم !

نه زیبایم !

نه عزیز شده ام !

نه چشم به راهی دارم !

فقط در چاه خاطرات تو افتاده ام …

اس ام اس عاشقانه

از همان کودکی به ما هشدار دادند و جدی نگرفتیم …

یادت هست ؟

در دفتر مشقهایمان

خطوط فاصله همیشه قرمز بود !

اس ام اس عاشقانه

mahdi salmaninejad
۰۷تیر

چه زیباست بخاطــر تـــ♥ـــو زیســـــتن

و بـــــرای تـــــ♥ـــــو ماندن

و به پای تـــــــ♥ـــــو مردن

و به عشـــــــق تـــ♥ــــو سوختن
و چه تلخ وغم انگیز است دور از تــــ♥ــــو بـــــــودن

برای تـــ♥ـــو گــــــــریستن

و به عشق و دنیای تو نرسیدن

ای کاش  می دانستی بدون تـ♥ـو مرگ گوارا ترین زندگی است

بدون تو و به دور از دستهای مهربانت

زندگی چه تلخ و ناشکیباستای

کاش می دانستی مرز خــواستن کجاست و ای کاش می دیدی قلبی را

که فقط برای تــــــ♥ـــــو می تپد.

دوستــــ♥ــــت دارم

mahdi salmaninejad
۰۷تیر
خاطرات چوب های خیسی هستند که با آتش زندگی،
نه می سوزند و نه خاکستر می شوند.
mahdi salmaninejad
۰۳تیر

گـاهـی …

בلـت”بـه راه” نیسـت !!

ولـی سـر بـه راهـی …

خـوבت را میـزنـی بـه ” آن راه ” و میـروی …

و همـه،چـه خـوش بـاورانـه فـڪـــر میکـننــد …

ڪـه تـــــو … “روبـراهــی”….!

گاهی دلت به را نیست!!


mahdi salmaninejad
۰۳تیر

بانو،بانوی بخشنده ی بی نیاز من!
این قناعت تو دل مرا عجب می شکند...
این چیزی نخواستنت و با هر چه که هست ساختنت...
این چشم و دست و زبان توقع نداشتنت و به آن سوی پرچین ها نگاه نکردنت...
کاش کاری می فرمودی دشوار و ناممکن،که من به خاطر تو سهل و ممکنش می کردم...
کاش چیزی می خواستی مطلقا نایاب که من به خاطر تو آن را به دنیا ی یافته ها می آوردم...
کاش می توانستنم هم چون خوب ترین دلقکان جهان تو را سخت و طولانی و عمیق بخندانم...
کاش می توانستم هم چون مهربان ترین مادران رد اشک را از گونه هایت بزدایم....
کاش نامه یی بودم ، حتی یک بار با خوب ترین اخبا...
کاش بالشی بودم ، نرم، برای لحظه های سنگین خستگی هایت...
کاش ای کاش اشاره ای داشتی، امری داشتی،نیازی داشتی،رویای دور و درازی داشتی...

آه که این قناعت تو دل مرا عجب می شکند....

mahdi salmaninejad
۰۳تیر

قصدم نشستن بود...
اما در کنارت.... نه چشم انتظارت....
قصدم شکستن غرورم بود....
اما در آغوشت.... نه زیر پایت...
قصدم زندگی بود...
اما با تو... نه با خاطراتت....
قصدم پیر شدن بود....
اما به پایت.........
نه به دستت......!!
" قیصر امین پور

mahdi salmaninejad
۰۲تیر

مـــــواظب بـــاش

اگــــــــــــــــــــر از شنــــیــدن صــــداش دلــــت لــــرزیـــد

اگـــــــه هــــــــرچـــــی بــــــدی کـــــــــرد تـــو فـــــرار نــکـــــردی و مـــــوندی

دیگه تــــــــــــــــــــمومــــــــــــه

اونــــ

شــــده هــــمه دنــــیات

mahdi salmaninejad
۰۲تیر
بی تو بی رمق و بی جان باز هم به دنبال جادویِ نگاهت می گردم؛ بیا که غروب دلسوخته ی نگاهم بی تو سمت و سوی به جانب آرامش نمی یابد و های و هوی سینه ام هر دم تمنایت می کند!
خودخواسته در آغوش صدایت حل می شوم؛ آرام که می گیرم؛ ردی از تصور مهربانیه نگاهت تنهایی چشمانم را به چالش می کشد و نبودنت نشانم می دهد هنوز هم منم که در هیچ بدون تو زیستن چنان گرفتار و تنها شدم؛ که برای خاموشی لحظه هایم معنا و درمانی نمی یابم!
 دلم یگانه زیستن با تو را می خواهد و هر دم بهانه ات خالی حضورت را گرفتن؛ به امید حضورت از خواب برخاستن و با لمس نگاهت قرار گرفتن... که پوچی لحظه هایم آمیخته با جام تنهایی هایم هر دم از هیچ سرشار می شود!
می دانی؛ وقتی از جادوی حضورت لبریز می شوم...؛ گام هایم جان می گیرند... نگاهم لطیف می شود... خنده هایم واقعی تر می گردند... و پنجره به سمت و سوی احساسم راهی تا روشنایی را نشان می دهد. می دانی؛ از تمامی وجودت محبتی عمیق می خواهم که تمامیِ محبت سینه ام را پذیرا شود؛ و بر جادویِ نگاهم که بی صبر منتظر تولدی شکوهمند است؛ ابتدا و آغازی گردد؛ که خاموشی نوری از احساس در چشمانم بر حجم سینه ام سنگینی می کند.
 می دانی؛ من از تمامیِ این سرمای جانکاه و بی قرار دنیا؛ دستان گرم و تپش هایِ امیدوار و مهربان قلبت را می خواهم تا در میانه ی چشمانت آرام بگیرم و در وادی حضورت از سعادتی عشقی عمیق لبریز شوم... . . . تنها لحظه ای آن سوی چشمان خاموشم را ببین؛ یکپارچه شعله ام که بهانه ی آغوشت را می گیرم؛
یک صدا احساسم که دامان امن آرامشت بی قراری چشمانم را جلا می دهد؛ لحظه ای تامل کن؛ شاید ماندن در خانه ی احساسم ... . . . چه میشد اگر بی ترس در این دنیا از هر واژه ام به سویت دوستت دارم هایِ ناگفته ام هم لبریز میشد؟!!! چه میشد اگر در این خالی عمیق تنهاییِ احساسِ آدم ها؛ جایی برای شک و دروغ باقی نمی ماند؟!!!
 چه میشد اگر تمامی تنهایی ام در آغوش نگاهت ردی از حقیقیتی عظیم می یافت و آرامم می کرد؟!!! چه میشد اگر...؟!!!
mahdi salmaninejad
۰۱تیر
من که ادعا نکردم


من که ادعا نکردم


نمی گم خطا نکردم من که ادعا نکردم
همه گفتن بی وفایی من که اعتنا نکردم
عازم سفر شدی تو من دلم می خواست بمونی
واسه موندن تو اما بخدا دعا
نکردم

mahdi salmaninejad
برترین کال عاشقانه در ایران