خلوت یک شاعر
کاش در دهکده عشق فراوانی بود
توی بازار صداقت آمی ارزانی یود
کاش اگر گاه آمی لطف به هم میکردیم
مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود
کاش به حرمت دلهای مسافر هر شب
روی شفاف تزین خاطره مهمانی بود
کاش دریا کمی از درد خودش آکم می آرد
قرض می داد به ما هرچه پریشانی بود
کاش به تشنگی پونه آه پاسخ دادیم
رنگ رفتار من و لحن تو انسانی بود
مثل حافظ آه پر از معجزه و الهامست
کاش رنگ شب ما هم کمی عرفانی بود
چه قدر شعر نوشتیم برای باران
غافل از آن دل دیوانه آه بارانی بود
کاش سهراب نمی رفت به این زودی ها
دل پر از صحبت این شاعر کاشانی بود
کاش دل ها پر افسانه ی نیما می شد
و به یادش همه شب ماه چراغانی بود
کاش اسم همه دخترکان اینجا
نام گلهای پر از شبنم ایرانی بود
کاش چشمان پر از پرسش مردم کمتر
غرق این زندگی سنگی و سیمانی بود
کاش دنیای دل ما شبی از این شبها
غرق هر چیز آه می خواهی و می دانی بود
دل اگر رفت شبی کاش دعایی بکنیم
راز این شعر همین مصرع پایانی بود
برناردین اوژنی دزیره کلاری ملقب به دزیدریا، ملکه سوئد و نروژ دختر آقای
فرانسیس کلاری تاجر ابریشم و اهل مارسی بود که در هشتم نوامبر سال 1777
میلادی در مارسی فرانسه چشم به جهان گشود.
دزیره کلاری در سال 1794
با ناپلئون بناپارت نامزد شد هر دو یکدیگر را دوست داشتند اما دو سال بعد
ناپلئون نامزدی خود را با دزیره به هم زد و در هشتم مارس 1796 با ژوزفین
دوبوهارنه ازدواج کرد.
ناپلئون خیانت کرد و
اس ام اس عاشقانه
sms asheghaneh
•
آدمها هرچقدر بزرگتر میشوند
دلشان بیشتر بغل میخواهد
حتى بیشتر از وقتى که کودک بودند !
اس ام اس عاشقانه
sms asheghaneh
•
هیچ شباهتی با یوسف نبی ندارم !
نه رسولم !
نه زیبایم !
نه عزیز شده ام !
نه چشم به راهی دارم !
فقط در چاه خاطرات تو افتاده ام …
•
اس ام اس عاشقانه
sms asheghaneh
•
از همان کودکی به ما هشدار دادند و جدی نگرفتیم …
یادت هست ؟
در دفتر مشقهایمان
خطوط فاصله همیشه قرمز بود !
اس ام اس عاشقانه
sms asheghaneh
•
هیچ حرارت سنجی را توان تشخیص
دمای تب بی تابی ام نیست
مردها سکوت میکنند ...
نمیتوانند وقتی که ناراحت هستند، گریه کنند و بهانه بگیرند!
مردها نمیتوانند به تو بگویند، منو بغل کن تا آروم بشم!
نمیتوانند بگویند دلشان میخواهد در آغوش تو گریه کنند!
ممکن است خیلی تو را دوست داشته باشند اما نمیتوانند صداشون رو مثل دختر بچهها کنند و جیغ بزنند بگویند : عاشقتـــــــــــم !!
مرد همه اینها را قورت میدهد که بگوید یک مرد است ...
یک آدم محکم که میتواند تکیهگاهت باشد.
قصه ی پرواز منو ، قلم نزن تو دفترت
قصه ی منو بنویس ،کنار لحظه باورت
میخوام برم تا مرزِ ابر، بوسه هامو بهش بدم
تا بوسه بارونت کنه ،وقتی که من بهش میگم
میخوام تو آغوش خیال ،حواسمو جا بزارم
فکرشو کن از اون بالا داد بزنم دوست دارم .